alma
راه بی پایان...
راه بی پایان...
جمعه 99/03/16
•عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
•من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
•همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
•ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
•نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
•حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
#«به وقت مشاعره»
و پایان مشاعره مرسی از همراهی شما دوستان اهل شعر
سه شنبه 99/03/13
?من به عنوان یک زن، نمیگويم كه ميز آرايش نداشته باشي، اما ميگويم حداقل از ميز تحريرت بزرگ تر نباشد! نميگويم لوازم آرايش نخر، اما ميگويم حداقل كتاب هم بخر..
من نميگويم دل نبند، عاشق نشو ، به خاطر عشقت فداكاري نكن، بلكه ميگويم عاشق خوب كسي شو. به كسي دل ببند كه عشق را، اين صميميت روحاني را خوب بفهمد و بشناسد.
نميگويم هر ماه رنگ موهايت را به روز نكن، اما يادت نرود دانش و سوادت را هم به روز كني. مقاله بخواني و بداني در دنيا چه ميگذرد.
من نميگويم كمدت پر از لباس هاي رنگارنگ نباشد، اما ميگويم كتابخانه ات بزرگتر باشد.
نگذار هيچ ابزاري را مثل اسباب بازي هاي كودكي اطرافت بريزند تا سرت گرم شود و نفهمي در جهان چه ميگذرد. اصلا هر كاري خواستي بكن، اما انديشه ات را نفروش، براي خودت انديشه داشته باش.۱
?زن…
و چقدر در جامعه زن محدود می شود گاه به دست خودش وگاه به دست دیگران….
زنی که خود را ارزش خود را انسانیت خود را نادیده میگیرد و خود را محدود به زیبایی و اندام خود میکند.
و میپندارد که تنها سرمایه اش،زیبائیش است.
و اما در جهان،با برگزاری کارناوال ها و مراسم انتخاب زیباترین زن جهان و انواع مدلینگ زن،تبلیغات و… هزاران راه اورا محدود می کنند.
بنظر من آنها از زن ها می ترسند از تفکراتشان از خلاقیتشان،از استعدادشان،از نبوغشان میترسند.
•°•°محدود نباشیم•°•°
1.سمانه جهانبخش
یکشنبه 99/03/11
▪️از اهواز آمده بود برای حج،
به شوق یافتن نشانه ای از امام غایب؛
آتش اشتیاق در جانش زبانه می کشید؛
قاصد امام آمد؛
او را برد تا خیمه حجّت خدا؛
امام برایش از روزگار ظهور گفت،
از انتقام سختی که خواهد گرفت؛
فرزند مهزیار از امام زمانش شنید که:
«به مدینه خواهم آمد،
به حجره رسول خدا صلی الله علیه وآله،
آن دو را از قبر بیرون می کشم،
بدنهایشان تر و تازه،
آن دو را بر دو نخل خشکیده آویزان خواهم کرد.
درست مقابل بقیع،
همان وقت، نخل ها سبز خواهند شد.
امتحانی سخت تر از امتحانات قبل،
خالص ها از ناخالص ها جدا می شوند.
(رسوا خواهد شد هر کس ذره ای محبت آن دو را به دل داشته باشد).
آنگاه منادی ندا خواهد داد که:
ای آسمان! نابودشان کن!
و ای زمین! (دشمنان را) فرو ببر!
از آن پس، بر زمین خدا، تنها مومنان خالص زندگی خواهند کرد!…»
#هشتم شوال،سالروز تخریب قبور ائمه بقیع???
?منتخب الاثر، ج3، ص392.
#انتقام_حضرت
#داستان_تشرف
#داستانک_مهدوی
@Elteja
شنبه 99/03/10
تقریباً یک سال پا روی زمین کوبیدم که من بلبل میخواهم…از من اصرار از پدرم انکار که باید خودت بزرگش کنی.گفتم باشه خودم بزرگش میکنم.
گفت مسئولیت داره!بایدقبول کنی،الکی که نیست.قبول کردم…خرید!ازفردای اون روز صبح زود بایداز خواب بیدار میشدم وقبیل از خوردن صبحانه ی خودم بایدبه بلبل غذا میدادم….
روزهای اول خوب بود و باذوق بیدار میشدم و به بلبلم غذا میدادم…
اما چندوقت گذشت،خسته ام کرده بود،گاهی حتی زمان صبحانه خودم را برایش خرج میکردم و خودم گشنه میماندم.
درک نمیکردم چرا روزایی که من خوابم میومد یا نبودم،پدرم این کار رو انجام نمیداد و با عذاب وجدان گشنگی کشیدن بلبل تنهام میزاشت…
یه روز بطور کلی فراموش کرده بودم برای بلبل غذا بزارم،وقتی اومدم خونه،بلبل به محض دیدنم سوت میزد و خودشو به قفس می کوبید،از دیدنش اشکم دراومد،بغض همه وجودمو گرفت،حسابی ناراحت و شرمنده بودم…
به پدرم جوری نگاه کردم که انگار اون مقصره؛اماتنها جوابی که از پدرم گرفتم این بود:
“دوست داشتن،به همین سادگی ها نیست،باید مسئولیت دوست داشتنت رو قبول کنی؛نمیتونی دیگران رو بزاری مراقبش باشن…
هیچکس براش"تو"نمیشه…!یاچیزی رو دوست نداشته باش یا در مقابلش،احساس وظیفه کن و مسئولیتشو قبول کن!”
این داستان زندگی خیلی از ماهاست:
دوست میداریم و در قفس می اندازیم …
و بعد رهایش میکنیم به امان خدا و میرویم…یادر بهترین حالت،مسئولیتشو به گردن دیگران می اندازیم…
همین است که بعداز چند وقت،پرنده هایمان میمیرند…گلدان هایمان پژمرده میشوند.
*لطفاًمسئول دوست داشتن هایمان باشیم*
Tasvireroyaa
دوشنبه 99/03/05
داشته ها و نداشته ها به چشم ها بستگی دارد.
به اینکه چه ببینی و چگونه ببینی؟داشته هارا چه بدانی و نداشته هاراچه ببینی؟
اما درنظرمن،وقتی مولای خودرا داشته باشی وعبدخالص باشی همه چیز را داری زیرا که خداوند،همه است و دیگران هیچ.
هنگامیکه خود در عشق پروردگار جهان غوطه ورکنی دنیادرخدمت توست به جای آنکه تودرخدمت دنیاباشی،اما برای تو جهان دیگرمعنایی ندارد وقتی خداراداری…
زمانیکه خواسته های دنیایی خودرا درراه عشق،قربانی کردی،آنگاه است که از درقربانگاه به سلامت بیرون می آیی و آتش فتنه های دنیا گلستان می شود و گذشتن از هرمقامی و خانه نشینی برای عشق حقیقی،برایت دنیایی از داشته هاست.
ودر کل داشته های من اوست و نداشته هایم از خودم است از کاستی هایم از آنچه که باید می بودم و نیستم….
آلما?
1399/03/23 @ 09:02:03 ب.ظ
سربازی از تبار سادات [عضو]
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
1399/03/23 @ 09:40:54 ب.ظ
Alma [عضو]
یاران همه رفتند افسوس که جامانده منم حسرتا این گل خارا همه جامانده منم پیرره آمد وطریق رفتن آموخت آنکه نارفته و جامانده منم.
ممنون از حضور قشنگت
1399/03/20 @ 10:03:40 ق.ظ
اندیشه ی پرواز [عضو]
تبريك ميگم…مشاعره ي زيبايي شده
:)
1399/03/20 @ 11:34:47 ق.ظ
Alma [عضو]
متشکر از شما بابت حضورقشنگت
1399/03/19 @ 10:02:59 ب.ظ
دختر صورتی [عضو]
عالی و زیبا
1399/03/19 @ 11:05:07 ب.ظ
Alma [عضو]
ممنون از حضورت عزیز
1399/03/19 @ 02:28:47 ب.ظ
Alma [عضو]
سلام ممنون از حضورت
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
بـه پـای سـرو خـود دارم هـوای جـانـفـشـانی را
1399/03/19 @ 01:51:08 ب.ظ
N [عضو]
سلام
تو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن
ترک من خراب ،شبگرد مبتلا کن
1399/03/19 @ 01:50:35 ب.ظ
N [عضو]
سلام
تو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن
ترک من خراب ،شبگرد مبتلا کن
1399/03/18 @ 10:52:37 ق.ظ
محبوبه رحیمی [عضو]
عالی و زیبا
1399/03/18 @ 08:08:31 ق.ظ
Alma [عضو]
سلام مجدد دوستان اهل شعر
مشاعره تموم شد مرسی که همراهی کردین.(◍•ᴗ•◍)❤
1399/03/18 @ 07:42:20 ق.ظ
سربازی از تبار سادات [عضو]
تو طاعت حق کنی به امید بهشت
نه نه تو نه عاشقی مزدوری
1399/03/18 @ 08:03:19 ق.ظ
Alma [عضو]
یارب چه بلا که عشق یارست
زو عقل به درد و جان فکارست
متشکرم از حضورت بانو
1399/03/18 @ 02:14:35 ق.ظ
شیدا (دین آرامشبخش) [بازدید کننده]
ستاره بارون شه شب شعرتون آلمای عزیزم
جالبه هااا من با اینکه خودم شاعرم و عاااشق شعر تو مشاعره زیاد ماهر نیستم
ولی از خوندن و شنیدنش لذت میبرم عاااالی بود عاااالی
1399/03/18 @ 08:01:31 ق.ظ
Alma [عضو]
ممنون از حضورت عزیزم.
1399/03/17 @ 11:39:37 ب.ظ
زهرا سادات [عضو]
آلمای عزیز
منم دلم خواست یه مشاعره بامزه تو وبلاگم بذارم
منتظر حضورت هستم رفیق
1399/03/17 @ 11:54:00 ب.ظ
Alma [عضو]
مرسی که همراهی کردی.
حتما شرکت میکنم.
فقط به عنوان پیشنهاد میگم:ساعت شروعشومشخص کن و همه دوستانتون دعوت کن.
1399/03/17 @ 11:07:49 ب.ظ
كوثر [عضو]
سلام ممنونم خیلی زیباو دلنشینه مشاعره تون موفق باشید
1399/03/17 @ 11:09:18 ب.ظ
Alma [عضو]
سلام مرسی از شما بابت حضورتان
1399/03/17 @ 10:20:41 ب.ظ
hamid [بازدید کننده]
سلام
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
1399/03/17 @ 10:22:50 ب.ظ
Alma [عضو]
سلام
درس منطق مده دیگر تو به این عاشق
که از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت
1399/03/17 @ 05:01:33 ب.ظ
تسنیم [عضو]
من در این تاریکی ، من در تیره شب جانفرسا زائر ظلمت گیسوی توأم من عاشق مشاعره
1399/03/17 @ 05:35:00 ب.ظ
Alma [عضو]
ممنونم از حضور ونظرت .^_^
می خواست بکوشد به فراموشی است این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت
1399/03/18 @ 12:49:31 ق.ظ
حس نویس [عضو]
ترسم آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را
1399/03/18 @ 08:06:06 ق.ظ
Alma [عضو]
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
1399/03/17 @ 12:35:27 ب.ظ
یا کاشف الکروب [عضو]
با سلام و احترام موفق باشید التماس دعای فرج و شهادت
1399/03/17 @ 01:19:52 ب.ظ
Alma [عضو]
ممنون از حضورت.
(●__●)
1399/03/17 @ 12:09:10 ب.ظ
هورمند [عضو]
تو طاعت حق کنی به امید بهشت نه نه تو نه عاشقی که مزدوری تو
شیخ بهایی
1399/03/17 @ 12:11:47 ب.ظ
Alma [عضو]
وای ازین دل که نی هرگز بکامم
وای ازین دل که آزارد مدامم
م بده
1399/03/17 @ 02:25:53 ب.ظ
حس نویس [عضو]
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
دال بده :)
1399/03/17 @ 03:40:03 ب.ظ
Alma [عضو]
متشکرم از حضورت.(◍•ᴗ•◍)❤
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سر زا رفت
1399/03/17 @ 07:45:21 ب.ظ
طوباي محبت [عضو]
تـا کـه نـامـی شدم از نام نبردم سودی
گـر نـمـردم مـن و ایـن گـوشـه گـمـنامیها
شهریار
1399/03/17 @ 07:55:03 ب.ظ
Alma [عضو]
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
:-)
1399/03/18 @ 12:45:52 ق.ظ
حس نویس [عضو]
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد، وقت است که بازآیی
1399/03/18 @ 07:59:35 ق.ظ
Alma [عضو]
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
متشکرم از حضور گرمت.
1399/03/16 @ 10:33:12 ب.ظ
هورمند [عضو]
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
1399/03/17 @ 11:30:30 ق.ظ
طوباي محبت [عضو]
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
الف بده:)
1399/03/17 @ 12:02:36 ب.ظ
هورمند [عضو]
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
1399/03/17 @ 11:46:38 ق.ظ
Alma [عضو]
ای دوست ممنون از حضورت.(◠‿・)—☆
اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت جانم بسوختي و به دل دوست دارمت
دوباره ت بده
1399/03/17 @ 12:05:25 ب.ظ
هورمند [عضو]
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می خواند
***شاید آن روز که سهراب نوشت :
تا شقایق هست زندگی باید کرد
1399/03/16 @ 10:27:38 ب.ظ
زهرا سادات [عضو]
تو را میخوانم ای روحِ سپیده
تو را ای نور ناب جاودانی
تو را ای روشنای تیرگی سوز
تو را ای تک سوار آسمانی
ی بده
1399/03/16 @ 10:31:09 ب.ظ
Alma [عضو]
یارب به کمند عشق پا بستم کن
از دامن غیر خودتهی دستم کن
یکباره زاندیشه عقلم برهان
وزباده صاف عشق سر مستم کن
1399/03/16 @ 10:36:54 ب.ظ
زهرا سادات [عضو]
نمک در نمکدان شوری ندارد
دل من طاقت دوری ندارد(◠‿◕)
شوخی کردم(◠‿◕)
نه میخندم نه می گریم
نه سرمسم نه هوشیارم
نمیدانم چه باید کرد در این دنیای حیرانی
ی بده عزیزم
1399/03/17 @ 02:28:51 ب.ظ
حس نویس [عضو]
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از ترس حسود چمنش
شین بده ;)
1399/03/17 @ 03:43:30 ب.ظ
Alma [عضو]
شاید این جمعه بیاید، شاید
پرده از چهره گشاید، شاید
1399/03/17 @ 08:32:57 ب.ظ
زهرا سادات [عضو]
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
ی بده
1399/03/17 @ 08:58:53 ب.ظ
Alma [عضو]
یارب این آتش که در جان من است
سرد کن زآنسان که کردی بر خلیل
ل بده:)
1399/03/17 @ 09:54:05 ب.ظ
زهرا سادات [عضو]
دال بده
1399/03/17 @ 09:53:34 ب.ظ
زهرا سادات [عضو]
لیـلای دلم هوای مجنون دارد
در سینه غمی عمیق ،مدفون دارد
1399/03/17 @ 10:08:27 ب.ظ
Alma [عضو]
دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور.
ر بده عزیز
1399/03/17 @ 11:38:11 ب.ظ
زهرا سادات [عضو]
راه دهید یار را
آن که ده چار را
کز رخ نور بخش او نور نثار میرسد
د بده دوست اهل شعر من
1399/03/17 @ 11:41:46 ب.ظ
Alma [عضو]
دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس
1399/03/17 @ 11:45:24 ب.ظ
زهرا سادات [عضو]
سالها از پی مقصود به جان گردیده ایم
یار در خانه و ما دور جهان گردیده ایم
میم بده( ╹▽╹ )
1399/03/17 @ 11:47:49 ب.ظ
Alma [عضو]
من و تو خط موازی نرسیدن هرگز
دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت