alma
راه بی پایان...
راه بی پایان...
سه شنبه 99/04/31
ای حجره ات غریب ترین جای این جهان
در قتلگاهت…. آه… کسی نیست روضه خوان
جز مادری جوان که ز جان آه می کشد
هنگام دست و پا زدنت با قدی کمان
بغداد شد مدینه و مردی که باز هم
در خانه اش ز کینه همخانه داد جان
جعده است ام فضل و تو هم مجتبی ولی
آن پست تر از این و تو مظلوم تر از آن
انقدر بی کسی که به دستور همسرت
مشتی کنیز مست که رقاص و شادمان…
… با سوز ناله های تو بر طبل می زنند
تا نشنوند داد دلت را در آن میان
انقدر بی کسی که تنت را کشان کشان
دادند روی بام به دستان آسمان
اما برای اینکه نسوزد تنت ببین
از مشهد آمدند تمام کبوتران
آه از تنی که زیر شررهای آفتاب
پوشیده بود پیکرش از نیزه و سنان
?
دردانه ی امام رضا (علیهالسلام) بودید و جوان ترین امام…
اما صد حیف که مردم ، در جوانی وجود شما را از خودشان دریغ کردند…
و عاقبت چه مظلومانه حتی در خانه ی خود غریب بودید
شبیه جدتان امام حسن مجتبی (علیهالسلام) اما…
میدانم که هنگام جان دادن در حجره ، به یاد قتلگاه جد غریب تان ، امام حسین (علیهالسلام) بودید…
#شهادت_امام_جواد علیه السلام
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج_وفرجنا_به