alma
راه بی پایان...
راه بی پایان...
پنجشنبه 99/06/27
?لقمان حکیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار و هرچه بر زبان راندی، بنویس، شبانگاه همه آنچه را که نوشتی، بر من بخوان، آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور!
شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند…
دیروقت شد و طعام نتوانست خورد.
روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد…
روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد.
روز چهارم، هیچ نگفت…
شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشتهها بخواند.
پسر گفت: امروز هیچ نگفتهام تا برخوانم.
لقمان گفت: پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور…
بدان که روز قیامت، آنان که کم گفتهاند،
چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری…
???
سه شنبه 99/04/10
▫️علی بن شعیب میگوید: خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم.
حضرت به من فرمود: اى على! بهترين زندگى را چه كسى دارد؟
عرض كردم: سرورم! شما بهتر مى دانيد.
حضرت فرمود:
مَنْ حَسَّنَ مَعَاشَ غَيْرِهِ فِي مَعَاشِه
كسى كه زندگى ديگرى را در سایه زندگى اش، خوش و خرّم سازد.
(سپس فرمود:) بدترين زندگى را چه كسى دارد؟
عرض كردم: شما بهتر مى دانيد.
فرمود: كسى كه ديگرى در سایه زندگى او زندگی نکند (و لذتی نبرد)۱
?
?۱.تحف العقول، ص442
Elteja