جغرافیای من...

من اگر قدرت تغییر ماجرای جغرافیا را داشتم، یا بال‌های قدرتمندی برای پرواز؛

همین لحظه داشتم وسط خیابان‌های دنج و زیبای پاریس، با حالی مطلوب، قدم می‌زدم، دست‌هام توی جیبم بود و نگاهم به سنگ‌فرش‌ها…

شاید هم توی سفینه‌ای روی ماه نشسته‌بودم و داشتم ‌قهوه می‌خوردم، یا توی یک کشتی وسط اقیانوس، لم داده‌بودم، خیره مانده‌بودم به دور دست‌ها و داشتم به کسی فکر می‌کردم.

یا مثلا توی جزیره‌ی اختصاصی خودم، روی صخره‌ای نشسته‌بودم و چشم در چشم دریا، کتاب می‌خواندم.

 

من اگر قدرت تغییر جغرافیای جهانم را داشتم، توی یک کلبه‌ی چوبی وسط جنگل‌های آمازون، کنار کاج‌ها ‌ماوا گزیده‌بودم و داشتم وسط اینهمه خوشبختی، برای خودم کیف می‌کردم.

یا حداقل توی قطب شمال، یک خانه‌ی برفی داشتم، از شدت سرما می‌خزیدم توی آن، به آتش پناه می‌بردم و شیر داغ می‌خوردم.

 

جغرافیا، بی‌رحم‌ترین تبعیض خدا میان آدم‌هاش بود.

مثلا چرا باید از اینهمه تنوع و قشنگی محروم، وسط یک شهر شلوغ، توی یک اتاق پر از دیوار، دلم برای حشرات مفلوک و غمگینی بسوزد که از گرمای طاقت‌سوز هوا به شیشه‌های اتاق من پناه آورده‌اند و دنبال راهی برای ورود می‌گردند؟!

 

 

#نرگس_صرافیان_طوفان 

 

  • 5 stars
    Luna
    نظر از: Luna
    1400/04/21 @ 12:13:28 ب.ظ

    Luna [بازدید کننده]

    خیلی عالی بود♡

  • 5 stars
    پاسخ از: Alma
    1400/04/21 @ 12:22:42 ب.ظ

    Alma [عضو] 

    ممنونم

  • 5 stars
    نظر از: سربازی از تبار سادات
    1400/04/09 @ 12:33:26 ب.ظ

    سربازی از تبار سادات [عضو] 

    المای عزیز موفق باشی
    چرا کم پست میزاری؟

  • 5 stars
    پاسخ از: Alma
    1400/04/19 @ 10:00:48 ب.ظ

    Alma [عضو] 

    سلام مهربان
    متشکرم از اینکه هستی

  • 5 stars
    هورمند
    نظر از: هورمند
    1400/03/21 @ 12:25:42 ب.ظ

    هورمند [بازدید کننده]

    حقیقتی تلخ!

  • 5 stars
    پاسخ از: Alma
    1400/03/21 @ 09:12:52 ب.ظ

    Alma [عضو] 

    سپاس از نگاهتان

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
باستاره ها کمی بخند:)
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.