alma
راه بی پایان...
راه بی پایان...
?بسم ربّ الحسین المظلوم?
?مرحوم کفعمى در مصباح، از حضرت سکینه سلاماللهعلیها روایت مى کند که چون پدرم کشته شد آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغما و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم پدرم مى فرمود:
شیعتى ما ان شربتم ری عذب فاذکرونى
او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى
و انا السبط الذى من غیر جرم قتلونى
و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونى
لیتکم فى یوم عاشورا جمیعا تنظرونى
کیف استسقى لطفلى فابوا ان یرحمونى
و سقوه سهم بغى عوض الماء المعین
یا لرزء و مصاب هد ارکان الحجون
ویلهم قد جرحوا قلب رسول الثقلین
فالعنوهم ما استطعتم شیعتى فى کله حین
?اى پیروان من! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید و هرگاه داستان غربت غریبى یا شهادت شهیدى را شنیدید، بر من بگریید.
?من نبیره رسول خدا هستم ، مرا بىه گناه کشتند و سپس با تاختن اسب عمدا بدنم را خرد کردند.
?اى کاش همه شما در روز عاشورا بودید و مى دیدید که چگونه براى طفل صغیرم آب طلبیدم و آنان از ترحم به من خوددارى کردند.
?به جاى آب گوارا تیر ستم را به کودک کوچکم چشانیدند. واى از این مصیبت بزرگ و دردناکى که پایه هاى کوه بلند حجون (در مکه ) را به لرزه در آورد.
?واى بر آن که قلب رسول جن و انس را جریحه دار کردند! پس اى شیعیان من ! همیشه و هر چه در توان دارید آنان را لعنت کنید.
#الهی بالحسین
? #مصباح کفعمی / ص۷۴۱
? #شهید_کربلا ، ج۱، ص۱۹۷
? #یاران_کوچک_امام_حسین علیه السلام، ص۱۳۲
? #دمعة_الساکبه ، ص ٣۵۰
? #معالى_السبطین ، ج۲ ص۳۱
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط Alma در 1399/05/29 ساعت 11:45:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1399/05/29 @ 05:47:30 ب.ظ
هورمند [عضو]
اجرتان با سالار شهیدان
1399/05/29 @ 06:24:16 ب.ظ
Alma [عضو]
ممنونم عزیز
1399/05/29 @ 05:29:30 ب.ظ
samanyolu [بازدید کننده]
فدای حضرت.
1399/05/29 @ 05:34:47 ب.ظ
Alma [عضو]
عزیزم.بله فدای نام حضرت
1399/05/29 @ 05:28:42 ب.ظ
hamid [بازدید کننده]
چه غریبانه و مظلومانه
1399/05/29 @ 05:36:43 ب.ظ
Alma [عضو]
واقعا همینطوره.و در حال حاضر ما نباید بزاریم این محرم غریبانه بگذره.
سپاس از حضورت