من شق القمری سراغ دارم...

خدا کسی را به بلای بی کسی دچار نکند،
خدا کسی را بی یاور نکند.

خدا حسینش را بی عباس نکند!
که حسین (ع) ذخیره‌ای دارد برای روز مباد!
همان روزی که مبادا دستی به خیام برسد،
سوی گوشواره‌ای برود…
سوی سه ساله‌ای بتازد…

عباس (ع) ذخیره روزهای مبادای حسین (ع) بود. همان کسی که بی امان، امان نامه را پاره کرد.
همان کسی که قربان رویش، مرامش و وفایش، امامش بود!

عباس (ع) آن کسی است که هرچه هست از حسین(ع) است و همه چیز اوست!
نگهبان حرمش، پاسدار علمش، سقای آب آورش و برادرش…

و چه غریب بود حسین (ع) بی عباس!
دلاوری با قد خم و فکر روز مبادا، که لشکرش را کنار علقمه جا گذاشته و از آن همه عباسش یک مشک پاره مانده همراهش.‌‌..

ذخیره امام زمان بودن وفا می‌خواهد، عباسی! خدا ما را ذخیره‌ی اماممان قرار دهد و ما بلد باشیم امان نامه را نخوانده به آتش جهنم بیفکنیم

به یکتایی قسم یکتاست عباس

 

 

✍?ب.نظری منش #رد_قلم

دست های کوچکش

▪️با دستهای کوچکت،
دل ما را تا ابد گره زدی به روضه های عطش،
بیا این بار
با همان دستهای نازنین،
گره کور غیبت را باز کن…

? یا علی اصغر، یا باب الحوائج…
امشب دخیل روضه های تو ام
به عشق حسین | به نیت فرج

 

Elteja

یادگاری را نگه دارید...

“بسم رب الحسین و بذکر طالب دمه”

دفتر عشق دوباره ورقی خواهدخورد،
نوبت نقش به داستان شیرین میرسد.
و اینبار قلم خود می نویسد:
بسم رب الحُسن.
یادگاری را نگه دارید!
او،
معنی لبخند بر لب های دنیای من است
معنی طلعت ماه، در نگاه حسن است
او برایم حسن است،
یادگاری را نگه دارید!”
اما؛
…..
یادگاری حسن (ع) میرود آرام آرام…
قد و بالای علی(ع) میشود آرام آرام…
تا بماند در میان برگ های دفتر تقدیر:
او برای عشق،
شیرین کرد تلخی را.”
و بعد از قلم من می نویسم تا بماند یادگار از من:
“شعر اگر شعر شد از دست کریم حسن است،
نوکر ارباب،گر دارای بازوبند خدمت شد به دست حسن است،
پس اگر دردی ز دوری از امامم هست، درمانش به دست حسن است.”

“الهی!به حق کریم بن کریم!
آن که سفره دار هیئت ها در ماه محرم هاست
دل به دستش عاشق شیرینی تلخی کشیدن در فراق یار و مولا کن
تا بیاموزد برای عشق ،صبرِ در سختی کشیدن را…

اللهم عجل لولیک الفرج

✍?"اُمُ الثّانی”
@Shahrah

مادربزرگم ...

                ???????
مادر بزرگ من آدم مذهبی بود ؛

هر وقت دلش واسه امام رضا تنگ می شد می گفتم مادربزرگ حالا حتما لازم نیست بری مشهد از همینجا یه سلام بده، اما من واسه تفریح میرفتم شمال اون به من نمیگفت حتما لازم نیست بری شمال همینجا تفریح کن،
وقتی سفره میگرفت وقتی محرم میشد به ﻫﻴﺎت محل برنج و روغن میداد بهش میگفتم اینا همه سیرن پولشو ببر بده به چهارتا آدم محتاج، اما وقتی من با دوستام مهمونی میگرفتم اون فقط میگفت مادر مراقب خودت باش،
سالها گذشت تا من فهمیدم آدمها احتیاج دارن سفر برن، احتیاج دارن از زندگی لذت ببرن و لذت بردن برای آدمها متفاوت معنی میشه،
یکی از ﻫﻴﺎت لذت میبره یکی از مهمونی رفتن، یکی تو سفر مکه اقناع میشه یکی تو سفر تایلند،
اینا همشون برای من آدمهای محترمی هستن، سالها گذشت تا من فهمیدم نباید به دلخوشی های آدمها گیر بدهم، چون آدمها با همین دلخوشی ها سختی های زندگی رو تحمل میکنن…

 


#الهی_قمشه_ای

 

...تلخ ...

دو واقعیت در فقر فرهنگی مردم!

چارلی چاپلین : من هر قدر با کار طنز، کوشش کردم تا مردم ” بفهمند” اما آنها فقط ” خندیدند ” !

امام سجاد (ع) : پدرم با برترین مردان زمان خویش در خون غلطید تا مردم ” بفهمند” اما آنان فقط” گریه کردند “